۱۳۹۳ بهمن ۲۹, چهارشنبه

t ‎سه شنبه های اعتراضی مقابل لانه جاسوسی جمهوری اسلامی ایران-استكهلم‎.·








ما جمعی از فعالین سیاسی دراعتراض به حکم اعدام سامان نسیم در مقابل سفارت ننکین جمهوری اسلامی گرد هم آمدیم و خواستار لغو حکم اعدام این عزیز شدیم به امید آزادی همه زندانیان سیاسی در بند رژیم آخوندی ...نه به اغدام....2015.02.17 تاریخ :سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳

۱۳۹۳ بهمن ۲۷, دوشنبه

ناکامی و بی ثمری اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی



ایـن مقاله را میـخوانید چرا که جمهوری ولایت فقیه اسلامی در کشورمان ایران هنوز پا برجاســت. هنوز استبداد و اختناق و فساد و نابسامانی میهنمان ایران را در برگرفته است.
بسـیار بودند و بسـیارهسـتند ، آنانی که سرنگونی نظام ولایت فقیهی و واگذاری حاکمیت به مردم را هدف میدانند و در تلاشند که به نتیجه مطلوبشان برسند. اما متاسفانه همانطور که در تحلیلهای پیشین بیان کرده بودیم ، فریـبکاری و سرکوب رژیم از طرفی و کم کاری و بـدکاری در اپوزیسیون برانداز از طرفی دیگر موجب ناکامی و بی ثمری همه تلاشها تا به امروز بوده اند. در این مختصر سعی داریم اشاره ای به بافت نامناسب اپوزیسیون جمهوری اسلامی و به راه کارهای مناسب برای برون رفت از بن بست موجود داشته باشیم.
روی سخن به اپوزیسیون خارج از کشور است. در داخل کشور مردم کوچه و خیابان هر چند از رژیم انزجار و تنفر دارند ولی در نبود انگیزه برای مقابله و در نبود چشم انداز روشنی برای فردای خود ، عاقلانه تر آن می بینند که سختی روزگار را تحمل کنند و هر چند دشوار ، ولی دوگانگی در روزمره خود و مدارا با نظام را پیشه گیرند. قشر روشنفکر و مسـئول داخل کشور هم در طی ۳۶ سال گذشته تلفات جانی بسیاری داده و امروز نیز مجبور به تحمل زنجیر اختناق است.
به باور ما سرنگونی جمهوری اسلامی تنها به میزان همت و تلاش خارج از کشوری ها بستگی دارد. چرا که در خارج از کشور همه اقشار ایرانی موجودند. و مخصوصا قشر روشنفکر به اصطلاح سیاسی کار دست باز و فضایی مساعد در اختیار دارد و می تواند زمینه لازم برای جلب اعتماد و علاقمند نمودن مردم به جنبشی ساختارشکن را مهیا نماید. براندازی در داخل ایران و به دست مردم ایران باید باشد ولی ایجاد انگیزه برای حرکت ، ارائه برنامه مناسب و زمینه سازی بین المللی تنها در خارج از کشور و با استفاده از نیروهای موجود در خارج از کشور ممکن خواهند بود. بدین لحاظ در باره این بخش از جامعه که توان کاری و رسالت میهنی عظیمی دارد باید سخن گفت و در تلاش بود که کمی ها و کاستی های آن را برطرف نمود.
بعد از به قدرت رسیدن آخوندها و تولد جمهوری اسلامی ، که البته آغازش با فریب و دروغ بود (فاجعه سینما رکس نمونه ای شاخص از آنـست)، و ماندگاریش نیز تا به امروز تنها به فریب و دروغ و جنایت مدیون است ، در اوائل دهه شصت مخالفین حکومت اسلامی در خارج از ایران بسیار اندک بودند. انقلابیون تصویه شده ابتدای رژیم و برخی از گروههای چپ هوادار پیشین خمینی ، برکنار شده گان دانشگاهی و وابستگان به رژیم پادشاهی به خارج آمده بودند. با آشکارتر شدن ماهیت جنایتکار نظام اسلامی و افزایش سرکوب معترضین ، منقدین و دگراندیشان ، بویژه پس از فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، خروج مخالفین رژیم و اقلیتهای مذهبی و قومی از ایران فزونی گرفت. و سپس پس از جنبش اعتراضی مردم در سال ۱۳۸۸ نیز تعداد بسیار زیادی از کنشگران اجتماعی بمانند روزنامه نگاران و دانشجویان و همچنین جوانانی که در جنبش و اعتراضات خیابانی شرکت فعال داشتند و پس از ناکامی جنبش جان خود را در خطر می دیدند ، ناچار به ترک میهن شدند. البته در همه این ایام ایرانیانی که بدنبال فرصتهای اقتصادی و اجتماعی بیشتر و بهتری بودند نیز از ایران خارج شده و هنوز می شوند. بسیاری از آنها در خارج به زندگی معمول خود مشغولند و البته بسیاری هم همین که جا پای خود را در خارج از کشور محکم نمودند ، گویی فراموش کرده اند که در کشورشان چه نظامی موجود است ، به رفت و آمد به ایران و حتی در موارد بسیاری به تجارت با نظام جمهوری اسلامی پرداختند.
در مقابل ، نظام مَـکار جمهوری اسلامی برای ایجاد نفاق و خنثی نمودن نیروهای سیاسی و مخالفین بوجود آمده در خارج از کشور بیکار ننشسته است. ترور شخصیتهای اپوزیسیون و فرستادن نیروهای مزدور و فریب خورده برای ایجاد شکاف و در هم شکستن اراده اپوزیسیون به براندازی از ترفندهای رژیم بوده اند. بحث های منحرفی همچون امیدواری به اصلاح نظام بتوسط خودی ها (آنهایی که در نظام هستند و یا می توانند باشند)، امیدواری به انجام انتخابات آزاد ، چشم انتظاری به مناقشه هسته ای رژیم با جامعه بین المللی ، امید به جنبش خودجوش مردم و بسیاری بحث ها و مغلطه های دیگر همگی یا از جانب فرستاده گان جمهوری اسلامی در خارج و یا از جانب قشر بی شهامت و غیر مسئول اپوزیسیون مطرح شده و میشوند. اندکی شناخت و فهم سیاسی کافی است که دریابـیم که رژیم موجود مورد انزجار مردمش می باشد ، سرچشمه تروریسم در جهان است و سرنگونی اش مترادف با سرافرازی و سربلندی ایران و ایرانیان است. بدیهی است که منظور از براندازی واگذاری حاکمیت به مردم با استقرار نظامی سکولار ـ دموکرات پس از سرنگونی جمهوری اسلامی میباشد. نظامی که در آن مذهب و ایدئولوژی حاکم نیست و رای مردم مد نظر قرار میگیرد. هنگامی که نمایندگان واقعی مردم بدور از اعتقادات مذهبی خود قدرت اجرایی ، قانون گذاری و قضایی کشور را بدست بگیرند ، منافع ملی ایران و ایرانیان تامین و تضمین خواهند شد.
از میان همه ایرانیانی که در خارج از کشور هستند ، متاسفانه تعداد اندکی به وظیفه حقوق بشری و میهنی خود عمل می کنند. بسیاری همانگونه که یاد شد به زندگی معمول خود پرداخته اند و بسیاری هم در توهم انجام وظیفه میباشند. بدیهی است که روشنگری ، خبرنگاری و تحلیل گری در هر جامعه ای لازم است ولی در جامعه اپوزیسیونی که هنوز در مبارزه خود پیروز نشده است ، اینگونه کنشگریها ، کنشگری سیاسی ـ مبارزاتی نیستند و اگر هم باشند ، کافی نیستند. بسیاری تنها به شعارهای ضد رژیمی ، به افسوس گذشته و به بحث های بلند پروازانه در مورد آینده دور خود را راضی نموده اند و به مردم وانمود می کنند که در حین و در بطن مبارزه هستند. هنوز جمهوری اسلامی جولان میدهد و ما در این فکریم که آیا فلان اقلیت در فردای این رژیم حق حاکمیت خواهد داشت یا نه ؟ و یا به شکل ظاهری حاکمیت پس از رژیم می اندیشیم ، فارق از اینکه دغدغه ما نه شکل ظاهری که ماهیت و ساختار اساسی نظام است. تو گویی که هنوز زمینی برای ساختن خانه نداریم ولی در مورد رنگ پنجره ها و یا سنگ فرش اتاقمان بحث کنیم ! در مورد دوران گذار و ساختار و شکل نظام آینده هنگامی می توانیم صحبت کنیم که مرکزیتی قابل جایگزینی و یا بعبارتی آلترناتیوی مقبول مردم و جامعه بین المللی داشته باشیم. کوته فکری است اگر فکر کنیم که مردم ایران و یا جهانیان در نبود این مرکزیت مشخص و صاحب برنامه ، انگشتی بجنبانند ! جنبش های اعتراضی واقعی که ترفند نظام نبوده اند ، در داخل کشور همواره بوده اند و خواهند بود. ولی این جنبش ها هیچگاه نمی توانند بخودی خود لوکوموتیو برای براندازی باشند. آنها نشان میل ایرانیان به دگرگونی و نشان انزجارشان از جمهوری اسلامی هستند. تنها یک برنامه سیاسی جامع و محکم می تواند از این جنبشها در قطار مبارزه بشکل درست استفاده کند.
جامعه اپوزیسیون برانداز که به اصول اساسی یاد شده باور دارد باید راسختر ، مشخصتر و قاطعانه تر گام بردارد. از خصلتهایی که تا به امروز موجب تباهی اش شده اند دوری کند. خودمحوری عقیدتی ، خود مرکز بینی ، انحصار طلبی ، واکنشگرایی ، تخریب یکدیگر ، بدبینی ، بدگویی و تنها مبارزه مَجازی موجب شده اند که بیلان اپوزیسیون هیچ باشد و ناظران خارجی و مخصوصا دولتهای صاحب نفوذ درجا زدن و دور خود چرخیدن را در ما ببینند. زیاده نیست ، به حق که در جا زده ایم و دور خود چرخیده ایم. در تحلیل و پیش گویی سیاسی همواره مهارت داشته ایم ولی گام در ادامه گام بعدی زدن را یاد نگرفته ایم.
دغدغه اپوزیسیون برانداز احقاق حقوق مردم ایران است. در فردای جمهوری اسلامی برای احقاق حقوق مردم همه جناحهای سیاسی ممکن و موافق با قوانین جهانشمول حقوق بشر و دموکراسی حضور باید داشته باشند. حضور در امروز مبارزه ، تنها شرط حضور در فردای مبارزه است. کنگره ها و شوراهای بسیاری در اپوزیسیون داریم و هر کدام بر این توهم هستند که نقطه آخر میباشند. غافل از آنند که کنگره ملی و یا شورای مرکزی ، که همان تشکلی باید باشد که آلترناتیو را شکل میدهد ، نمی تواند متعدد باشد. کدام کشور صاحب نفوذ کنگره و یا شورایی از ما را قبول میکند که در آن جمع وجود ندارد و به مانندش هزاران دیگر موجودند ! بدیهی است که مردم ایران که در واقع مردم فهمیده و عاقلی هستند نیز هرگز به رهنمودهای متعدد و متضاد با هم و مخصوصا از رسانه هایی که حتی حاضر به نشر سخن یکدیگر نیستند ، گوش فرا نخواهند داد.
جنبش آزادیخواهی مردم ایران هنگامی می تواند محرک و پیروز باشد که مرکزیتی مشخص و متشکل از همه گزینه های موجود و رسانه هایی همصدا داشته باشد. در جامعه ما باید احزاب متعدد و نقطه نظرهای متفاوت داشته باشیم ، ولی تنها ائتلاف قراردادی بین این احزاب و همگامی و یکصدایی رسانه هاست که میتواند لوکوموتیو لازم برای حرکت به جلو را بوجود آورد.
بدبینی ها نسبت به یکدیگر ، تخریب یکدیگر و بی اعتمادی به یکدیگر را باید کنار بگذاریم. دغدغه ما والاتر از آن است که گذشته یکدیگر را معیار قضاوت قرار بدهیم و کینه گذشته موجب انفعال در امروز بشود. بدیهی است آنهایی که کرده و یا گفته اشتباه گذشته خود را اعتراف کنند ، به جلب اعتماد سریعتری خواهند رسید. تواضع یکی از خصلتهای نیک و از خود انتقادی نشانه سیاست درست است.
ما امضا کننده گان این مختصر در مقام حزبی خود و با باور به گفته های خود همواره در تلاش بوده و خواهیم بود که جامعه اپوزسیون ایرانی صاحب احزاب مختلف باشد و راه کار نهایی را در ایجاد یک ائتلاف قراردادی بین نیروهای حزبی می بینیم. ائتلافی که بتواند هم نماینده همه گزینه های سیاسی جامعه ایرانی باشد ، هم راهکاری مبارزاتی به مردم ارائه بدهد و هم آلترناتیوی قابل برای جامعه جهانی باشد. ما مطمئن هستیم که فردای ایران پس از سرنگونی جمهوری اسلامی باید غیر مذهبی و مردم سالار باشد ، مردم ایران و کشورهای آزاد جمهوری ولایت فقیهی را نمیخواهند و هیچ حرکت خودجوشی بدون برنامه و بدون شناسه مناسب ، ممکن و پیروز نخواهد بود.
در راستای اعتقادات خود همواره در گفتگو و تبادل نظر با دیگران بوده و خواهیم بود و در این راه از همه دلسوزان حقوق بشر و دموکراسی تمنای همیاری و همراهی داریم.
باشد که با همت دست جمعی خود و با تلاش همبسته عملی فتنه و آفت جمهوری اسلامی را نابود کنیم و به دوران رنج و درد ایران و ایرانیان پایان بدهیم.
بهرام آبار(حزب سکولار دمکرات)
رامین گلبانگ (آزادگان نروژ)
خواهر زاده علی‌ خامنه ای -محمود مرادخانی (کانون کنشگرایان ایران)
آرش مهدوی (آزادگان نروژ)
گروه براندازان : (کانون کنشگرایان ایران، حزب سکولار دمکرات،آزادگان نروژ)
۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۳

اكسيون اعتراضی در حمايت از زندانیان سیاسی ومسيحی سعيد عابدینی











اكسيون اعتراضی در حمايت از زندانیان سیاسی ومسيحی سعيد عابدینی واقليت های مذهبی بخاطر اعمال سر کوب شکنجه زندان پایمال کردن حق مردم بی دفاع تحت ستم در داخل ایران باشیم 2015.02.14 تاریخ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
پاينده باد ايران و ايرانی

۱۳۹۳ بهمن ۱۹, یکشنبه

تظاهرات مخالفین جمهوری اسلامی مقابل ساختمان مجلس میدان مینتوریت












گردهمایی اعتراضی به مناسبت 22 بهمن
همایش اعتراضی در دهه زجر در ایران، سالگرد تسلط حکومت اسلامی و به قدرت رسیدن آخوندهای مرتجع و فرصت طلب و دزدین انقلاب مردم ایران در بهمن 1357 خورشیدی و به خاک و خون کشیدن جوانان آزادیخواه در ایران. شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳
ننگ بر کلیت نظام جنایتکار اسلامی

۱۳۹۳ بهمن ۱۳, دوشنبه

به مناسبت سالروز ورود اهريمن به ايران

خمينی آتشی را روشن کرد که شعله های آن هنوز دامن مردمان ايران و جهان را می سوزاند. جرقه ابتدايی آن سينما رکس آبادان را سوزاند و سپس شعله های آن با استفاده از ناآگاهی مردم توانست به آتشی مهيب تبديل بشود. اگر همان زمان « فريب بزرگ » فاجعه سينما رکس شناسايی میشد ، امروز ناچار به سوختن در آتش خمينی گرايی نمی بوديم.
شناخت و آگاهی درست در مورد اين فاجعه ، درسی است برای امروز و فردا. رژيمی که از ابتدا با فريب و دروغ به قدرت رسيد ، امروز نيز تنها با فريب و دروغ در قدرت مانده است. در سالروز به عزا نشينی ايران و ايرانيان بياييم و هر کداممان در هر کجا که هستيم ، ضربه ای بر حکومت مکر و فساد ولايت فقيهی جمهوری اسلامی بزنيم.
rex rex2
با خواندن کتاب سينما رکس (http://www.cinemarexabadan.com) و رساندن آن به ديگر هم ميهنان در داخل کشور و با حضور پُر شمار خود در تجمعات اعتراضی در دهه زجر به خود و به جهانيان نشان بدهيم که جمهوری اسلامی ، « ايران » نيست و اراده و خواست بر براندازی اين نظام ضد ايرانی و ضد بشری با توسل به همت و نيروی خود را داريم.
زنده باد ايران ، زنده باد آزادی
گروه براندازان (کانون کنشگرايان ايران ، حزب سکولار دمکرات ، آزادگان نروژ)