زانیار مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام طی نامه ای سرگشاده از زندان رجایی شهر اعلام داشت که “برای یک عمل جراحی دیگر به بیمارستان و با مجوز دادستان فراخوانده شدم؛ ولی با ممانعت مسئول بخش اعزام زندان روبرو شدم و با وجود اینکه وی میدانست مجوز دادستانی هم وجود دارد، اما اجازه اعزام نداد؛ در صورتی که خلاف دستور رییس زندان و دادستانی عمل میکرد که به گفته آن مامور، یکی از دلایل مخالفت با اعزام من، کُرد بودن من است.”
زانیار مرادی در اثر شکنجههای جسمی و پیدرپی در جریان بازجویی های وی، به مشکلات جسمی و همچنین بیماری مبتلا شده و نیاز فوری به درمان و برخورداری از مراقبتهای پزشکی دارد.
این زندانی سیاسی محکوم به اعدام در رنجنامههایی که از زندان منتشر کرده گفته است که تحت شکنجههای شدید جسمی به قتل پسر امام جمعه مریوان اعتراف کرده است.
پدر این زندانی می گوید: طبق قوانین زندانهای ایران اگر زندانی در اثر شکنجه و برخورد ماموران و بازجوها، دچار بیماری و یا نقصانی شود؛ هزینه درمان شخص بر عهده سازمان زندانها است؛ متاسفانه بارها به زانیار گفتهاند که هزینه درمان تو را باید خانوادهات تامین کنند. ما به خاطر تامین هزینه درمان و عمل جراحی زانیار تلاش زیادی کردیم و متحمل فشارهای مالی زیادی شدیم.
نسخهای کامل از نامه زانیار مرادی زندانی سیاسی محکوم به اعدام به شرح زیر است:
۵ سال است که زیر طناب اعدام بهسر میبرم؛ طنابی که سررشتههایش را با ناعدالتی بهم بافتهاند.
در این ۵ سال تا جایی که توانستهام و با تمام مدارک و شواهدی که وجود دارد صدایم را به گوش دنیا برسانم که قربانی یک بازی سیاسی شدهام.
در ایام بازداشت شکنجههای جسمی و… زیادی را تحمل کردهام که حتی یک لحظه نگاه کردن به آن هم باعث رنجش و آزارم میشود؛ ولی دردناکتر از آن چیزی است که چندین سال است از درون آزارم میدهد و شاید هم از اعدام کردن هم برایم سختتر باشد که آن چیزی جز تبعیض قومیتی، جنسی و مذهبی نیست.
وقتی در احکام قضایی ایران، جوانان کردستان را به خاطر کُرد بودن به آغوش دار میسپارند، چه انتظاری از یک رییس زندان و مامور
پاییندستی که هیچ بویی از انسان بودن و انسانیت نبرده است میرود و حاضر است برای آنچه که از کودکی برایش روضه کردهاند، تن به هر ذلتی و پستی بدهد.
یک ماه پیش بود که لقمان را برای دادگاه فراخواندند، اما هنگامی که وی به داخل بند برگشت، مانند یک مُرده متحرک بود.
وقتی که از لقمان خواستیم جریان را برایمان بازگو کند، به شلوار کُردی خود اشاره کرد و گفت که فقط بهخاطر اینکه کُرد هستم، ۳ نفر از مامورین زندان میخواستند که به زور لباسهایم را از تنم دربیاورند و لباس زندانی که غیرقانونی هم است را بپوشم که من هم خودداری کردم از پوشیدن آن لباسها.
ولی آنها با بیشرمی و به طرزی وحشیانه، به لقمان حمله کرده بودند؛ تا جایی که اکثر نقاط بدنش کبود شده بود و هنگام کتک زدن لقمان گفته بودند که تو کُرد هستی و باید این لباس را بپوشی.
دیروز هم پس از یک سال از اولین عمل جراحیام از ناحیه بیضه که ناشی از شکنجههای دوران بازجویی بود، برای یک عمل جراحی دیگر به بیمارستان و با مجوز دادستان فراخوانده شدم؛ ولی با ممانعت یکی از مامورین زندان به اسم “اصغر سمیعی” که مسوول بخش اعزام زندان رجایی شهر است، روبرو شدم.
با وجود اینکه میدانست مجوز دادستانی هم وجود دارد، اما اجازه اعزام نداد؛ در صورتی که خلاف دستور رییس زندان و دادستانی عمل میکرد که به گفته اصغر سمیعی یکی از دلایل مخالفت که داشت، کُرد بودن من است.
متاسفانه ما در سرزمینی زندگی میکنیم که تهی از عدالت و برابری است و تا وقتی که چنین تبعیضهای قومی، جنسی و مذهبی وجود داشته باشد؛ نمیتوان به آرمان برابری حقوق انسانها رسید و امکان دستیابی به یک جامعه متحد، فقط یک شعار و آرمانی دستنیافتنی است.
زانیار مرادی
زندان رجایی شهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر