۱۳۹۳ فروردین ۱۵, جمعه

مرگ بر جمهوري اسلامي!





آري. بي هيچ پسوند و پيشوندي. خواستة اين مشت كوچك جز اين نيست. مرگ بر جمهوري اسلامي.با آغاز شكستن هر دست درازي به واژه ها و رنگ تفتيش عقايد را با هر سايه و روشني چشيدن، مي گويم روشن كردن موضع و توجيه از آن خودتان. مرگ بر جمهوري اسلامي.روزي كه خميني دستش را بر فرق جمعيت كوبيد؛ بايست فرياد مي كشيديد: مرگ بر جمهوري اسلامي.روزي كه پس از هفته ها آتش كشاندن مجلات، سركوب خواسته ها، به خون كشانيده شدن قيامها، پاية اين ديگ جوش هفت رنگشان را با انتخاباتي مضحك و بي توجه به سقوط راي ظرف چند هفته، گواه بوديد، بايست فرياد مي كشيديد: مرگ بر جمهوري اسلامي.روزي كه اسامي اعدام شدگان تنها خبر روزنامه ها بود، و به دنبال اسامي آشنايان مي گشتيد؛ پنجة ستم ستيز خويش را بايست مشتي مي كرديد و فرياد مي زديد : مرگ بر جمهوري اسلامي.روزها و شبهاي اسارت سفارتي در خاك سرزمينت را بايست به فرياد مرگ بر جمهوري اسلامي تبديل مي نمودي.بستن دانشگاه ها، مصادره و تشكيل هيولاي بنياد مستضعفانشان را ديدي. ضربه ها را خوردي. چماق انقلاب فرهنگي شان بر هر انديشة آزادي مهر فراموشي نهاد. دستگاه عريض و طويل اطلاعات و سانسورشان را آن هم با لعاب "انقلابي" و "اسلامي" شان ديدي، بايست اين بلا را همان آن مرگ برش مي نهادي. جنايات بي وقفه اين كوته آستيان دراز دست را گواه بودي، نابودي جوانان سرزمينت را هزار هزار ديدي، با خنثي ماندني تا اوج: دو ماه ديگر رفتني اند. سكوت كردي. مشتت را پنهان كردي؟ بر خودت ريا كردي؟ آخر درمانده، تا كي به گل نشستن. در مقابل اينها فرياد خشمت چه شد؟مشتم كوچك است. اما هيچ رنگ و لعابي را نمي پذيرد. خواسته ام هم ساده است. مرگ اين سيستم. و فرياد مي زنم: مرگ بر جمهوري اسلامي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر