۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

امروز ریحانه در تماسی که با مادرش داشته است, او را در جریان قرار داده که از نتیجه حکمش آگاه هست, تا به امروز ریحانه خبر نداشت که حکم اعدامش تایید شده است



مادر ریحانه در یادداشتی در صفحه فیس بوک خود مینویسد:
امروز دخترم تلفن زد . به من گلایه کرد. با صدایی رنجیده از بیوفایی و پنهان کاری من. گفت دیروز یکی از زنان که از ملاقات برگشته برایش گفته که حکمش استیذان شده. ظاهرا شوهر آن زن از بیرون برایش خبر آورده. ریحانه غمگین بود. بیشتر از استیذان ، از دست من ناراحت بود. گفت مامان این حق من بود که قبل از همه بدانم. نه اینکه اتفاقی بفهمم. تا کی میخواستی پنهان کنی؟ و من جوابی نداشتم جز بغضی که گلویم را میفشرد.اگر حرفی میزدم ، تبدیل به های های گریه میشد.گفت برایت چیزی مینویسم و در تلفن های بعدی میخوانم. چیزی به اسم وصیت . و من فقط ساکت بودم و از درد به خود میپیچیدم.فقط یکصدا : خداحافظ تا فردا .پدرش گوشی را گرفت و به او گفت به خدا توکل کن. ادم های زیادی برایت دعای از ته دل میکنند. سرنوشت همه ما را او معین کرده.
ریحانه عزیزم رفت تا شبی را آغاز کند . نمیدانم به چه فکر میکند. گریه میکند یا مثل بچگی هایش فقط سرش را زیر پتو میکند تا هیچ نبیند و نشنود تا از دنیا قهر کند. و زمانی که آرام شد دوباره روز از نو.
عشقم ! میدانی برای پنهان کردن این راز مگوی ترسناک ، چند روز است خواب و خوراک ندارم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر